گاهی گناهی...

گاهی حواسمون نیست! 

یا عادت کردیم 

یا شیطان خیلی مسلط بر ماست

میریم در عمق فاجعه 

شیرجه میزنیم وسط یه گناه کبیره!

پل های پشت سرت رو میزنی نابود میکنی

پل نماز، پل روزه، پل مستحبات، پل هیئت رفتن ها

همه و همه را نابود میکنیم برای چشیدن لذت کوتاه یک گناه

کبیره...

وقتی از دل گناه میایم بیرون تازه میفهمیم که چه غلطی کردیم :( 

اون وقته که گوشه گیر میشیم، منزوی میشیم... (که البته سکون، مضره)

و اون لحظات گناه مثل فیلم از جلوی چشمامون رد میشه، صداش هی میپیچه تو گوشمون و زجر میکشیم

ولی خدایا رحمت تو بزرگ تر از گناهای منه...

غلطی کردم و نفهمیدم 

به حق حسین ، الهی العفوووو :(

گدا اومد، با صورت سیاه اومد، سائل بیچاره با کوله بار از گناه اومد :( :( 

نفس نفس بده منو پر از قفس :((

ای پاسخ بی چون و چرای همه ی ما

اکنون تویی و مسئله های همه ی ما

ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم

اما تو بکش خط به خطای همه ی ما